لبخندش را همیشه یادم هست و تبسمی را که انگار مُهر شده بود به صورت زیبایش. هنوز هم وقتی صحبت از محمدرضا سندگل میشود بیآنکه دست خودم باشد چهره همیشه خندانش به ذهنم میآید.
علاقهاش به حوزه میراثفرهنگی ستودنی بود، تلاشش در حوزه گردشگری قابل تقدیر و عِرقش به صنایعدستی خصوصا سوزندوزی بلوچ مثالزدنی.
آخرین بار در جلسه بررسی ثبت شهر ادیمی بهعنوان شهر ملی «خمکدوزی» دیدمش در همین تهران. صبح زود از زاهدان رسیده بود، اتفاقا یک نمونه هم از همان خمکدوزیها برایم هدیه آورده بود و کلی از زیباییهای صنایعدستی استانش برایم تعریف کرد.
قبل از آن پویشی راه افتاده بود و اسمش را گذاشته بودند «سیستان را ببینیم، بلوچستان را بشنویم» هرکجا میرسید پویش را تبلیغ میکرد توی همه کانالها، گروهها و پیجهایی که دسترسی داشت پویش را معرفی میکرد.
میگفت مردم سیستان و بلوچستان نجیب و مهماننوازند، اینجا سرشار از استعدادهای گردشگری است. حیف است کسی اینجا را نبیند. از چابهار میگفت و از ساحل زیبای بریس، از سراوان تعریف میکرد و از روستای کلپورگان و سفالهای زیبایش و قلعه تاریخی سب. از ایرانشهر خاطرات زیادی داشت، از خاش حرفهایی برای گفتن داشت و برایمان همیشه از اهمیت شهر سوخته زابل حرف میزد.
تمام توانش را گذاشته بود برای کارش فرقی هم نمیکرد که مدیر روابطعمومی باشد یا قبلا معاون میراثفرهنگی استان بوده هر جا که بود فقط به سیستان و بلوچستان فکر میکرد و اعتقاد داشت مسیر توسعهای این استان از گردشگری میگذرد.
بعضی وقتها به شوخی به او میگفتم سیستان را باید با تو دید و بلوچستان را باید با تو شنید و او باز مثل همیشه لبخندی میزد و جوابم را میداد و من هیچ وقت فکر نمیکردم بازی روزگار ما را به جایی برساند که با او نه سیستان را دیدم و نه بلوچستان را شنیدم و دیدن دوباره او داغی شود که هنوز هم تازه است…
بعضی اتفاقها هیچ وقت فراموش نمیشوند حتی اگر بخواهی و یا سعی کنی فراموش کنی بازهم فراموش نمیشوند. بعضی داغها هیچ وقت خاموش نمیشوند و بعضی از افراد هیچ وقت از یاد نخواهند رفت.
دست خودم نیست هنوز هم آن روز لعنتی را یادم هست. روز ۲۱ مهر را وقتی که صبح اول وقت توی اداره همه جا صحبت از یک سانحه وحشتناک رانندگی بود و در کمال ناباوری درگذشت چهار همکار باصفا و زحمتکش.
هیچکس نمیتوانست باور کند یعنی نمیخواستیم که باور کنیم اما مگر مرگ را چارهای است؟
خبر تلخ بود و آن روز به همه زهر شده بود. نمیخواستیم باور کنیم اما ابوالفضل عبیدی و محسن شیخالاسلامی از کارشناسان معاونت میراثفرهنگی که برای مأموریت کاری به استان سیستان و بلوچستان سفر کرده بودند، بههمراه محمدرضا سندگل مدیر روابطعمومی ادارهکل استان و امین چاجی از همکاران ترابری و راننده خودرو در یک سانحه رانندگی درگذشتند. باور کردنش سخت بود اما شد آنچه نباید میشد.
خشنودی خداوندِ بزرگمرتبه بر ایشان باد.
انتهای پیام/